قرآن، اصول فهم، مباني، تفسير
"فهم" در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،[1]فهمت الشیء یعنی عرفته یا عقلته. برخی آن را شناختن با قلب معنا کردهاند.[2]و معادل فارسی آن را
دانستن میگویند.[3] ماده فهم در قرآن کریم تنها یکبار به کار رفته است:
«فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ ...»[4]
ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم ....
اهل لغت ماده فهم را برای معانی دانسته و به کار بردن آن را برای ذوات صحیح نمیدانند؛ مثل «فهمت الكلام»، ولى «فهمت الرّجل» صحيح نيست.[5]
و فهم قرآن هم از باب معانی است، میخواهد مطالبی را به انسان منتقل کند؛ از این جهت که خداوند در قرآن کریم برای ایراد مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده، معانی را از ماوراء الطبیعت در شبکه الفاظ با چینش بلاغی فوق العاده اعجازانگیز، قرار داده است. همچنین از این جهت که قرآن در حدود هزارچهار صد سال قبل نازل شده، رویدادهای آن زمان برای فهم بهتر قرآن مؤثر است؛ پس به طور قطع امروزه برای فهم معانی قرآن باید اصول و قواعدی را بیان کنیم ،که با بهره گیری از آن، قرآن را بفهمیم.
اما برای فهم قرآن تنها آنچه که برای فهم کلام عربی کافی است کفایت نمیکند؛ بلکه علاوه بر آن، دانشهای دیگری نیز لازم دارد.
باید توجه داشت که معانی قرآن مراتب گوناگون دارد چنانکه معصومین فرمودهاند قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی غیر از آن دارد؛ اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن، به مقدار آشکار شدن ظاهر کلام برای انسان است.
برای فهم مطالب قرآن کریم برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتابهای علوم قرآنی، مقالات یا مقدمه تفاسیر تدوین کردهاند، که در این نوشتار، ما مهمترین این اصول را میآوریم:
قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر بعثت میباشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی (صرف، نحو، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و میتوان گفت نخستين علمی که براى درك و فهم قرآن نياز داريم و بايستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.[6]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حکم قرآن مفسر و مبین قرآن است. چنانکه در قرآن میخوانیم:
«فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»[7]
ما آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكّر شوند!
این آیه تفريع است بر تمام مطالب گذشته و منظور از «يسرناه» ظاهراً آسان
كردن فهم قرآن است.[8] بنابراین از این آیه و همچنین از آیه:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ و لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[9]
و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازىشايد انديشه كنند!
روشن میشود که گفتار پیامبر در فهم قرآن حجیت دارد، و ائمه اطهار نیز این حجیت را از قرآن و از پیامبر اسلام، مثل حدیث ثقلین، گرفتهاند.
در مقام فهم و برداشت از قرآن، ملاحظه مجموع آیات و در نظر داشتن سازگارى و هماهنگى مدلول آنها با یكدیگر ضرورى است. نباید آیه یا آیاتى از قرآن را بدون ملاحظه سازگاریش با سایر آیات، بررسى كرد؛ به دلیل اینکه قرآن مجموعه واحدى است كه هدف واحدى را دنبال مىكند. همچنین آیات آن به محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و... تقسیم مىشوند که باید در کنار هم تفسیر و معنا بیابند.[10]
مسائل متعددى وجود دارد كه هر گونه موضعگیرى مثبت یا منفى و پذیرش یا عدم پذیرش آنها در تفسیر آیات مؤثر بوده و مفسر باید این مسائل را به نحو صحیح و دقیق فراگرفته و در تفسیر خود، آنها را مبنا قرار دهد.
مانند: اعجاز قرآن، حقانیت بیانات قرآنى، جامعیت قرآن، مصونیت قرآن از تحریف،ابدیت قرآن و....
شأن و سبب نزول وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بودهاند، میتوان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.[11] همچنین برخی تاریخ نزول را- گرچه یقینی نباشد- مفید و قابل استفاده در فهم قرآن میدانند.[12]
اینها از جمله مباحث علوم قرآنی و مبانی تفسیری میباشند که آشنایی با آنها در فهم و تفسیر قرآن لازم است.
[1]. فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم، ج4، ص 61.
[2]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بيروت، دار صادر، سال 1414 ق، چاپ سوم، ج12، ص 460.
[3]. قرشى، سيد على اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371 ش، چاپ ششم، ج5، ص 205.
[4]. الأنبياء/79.
[5]. قاموس قرآن،ج 5، ص205.
[6]. خسروي حسيني, سيد غلامرضا؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن, انتشارات مرتضوي، تهران، 1375 ش، چاپ دوم ، ج1، ص: 136.
[7]. دخان/58.
[8]. قرشى، سيد على اكبر؛ تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، 1377 ش، چاپ سوم، ج10، ص 93.
[9]. النحل/44.
[10]. زارعى، حبیب الله؛ مقاله قواعد فهم قرآن(نگاهی به شش قاعده اصلی)، فصلنامه معرفت، شماره 24.
[11]. اسلامى، محمد جعفر؛ شأن نزول آيات، تهران، نشر نى،1383 ش، چاپ اول، ص10.
[12]. تفسیر احسن الحدیث، ج1، ص 12 و حجتى، سيد محمد باقر؛ اسباب النزول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1377 ش، چاپ ششم، ص 71.